زندگی موازی

موازی با آن چه که هستم، هم جهت با خودم

زندگی موازی

موازی با آن چه که هستم، هم جهت با خودم

این منم، پویا، خلاق و قدری جلوتر از خودم.

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰
مثلا ما هفت سال تو مدرسه، درس زبان داشتیم، سالى حدود ٣٠ جلسه و جلسه اى دو ساعت درسى. علاوه بر این من ٧ ترمِ ٤٠ ساعته هم مجزا کلاس رفتم. کلا میشه ٧٠٠ ساعت ولى حالا چقدر انگلیسى بلدم؟ هیچى!  دقیقش سطح یک از سیستم زبان هاى اروپایى که ٦ سطح داره!



فقط یه نمونه بود، شما همینو بردار تعمیم بده به کل زندگى من ؛)


|||||||||
  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰

فهمیده ام 1

- کسانی که به دنبال اهداف و علایق بی ارزش هستند، لیاقتشان همان است که به دنبال همین چیزها باشند!

- ارزش هر کس به آنست که در پی آن است یا یه چیزی تو همین مایه ها.

  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰
قبلنا واسه ما مهم بود که شام رو حتما سر ساعت، توى آشپزخونه و پشت میز بخوریم. هر کسى هم جاش سر میز ثابت بود.
بعد ها مدام ساعت از دستمون در مى رفت، میزمون هم رفت و به جاش اوپنِ آشپزخونه اومد. جاى ملت هم به صورت رندم عوض میشد.
بعد تر ها دیگه این طورى بود که علاوه بر ساعت غذا خوردن، جاش هم هر بار عوض میشد. الآن دیگه خیلى باحال شده، مثلا برنامه ناهارمون به این صورته که:
- پدر گرامى در دفترشون ناهار میخورن.
- مادر گرامى میرن سلف دانشگاه.
- من اکثر ظهرا کلاس دارم، ناهار و شامم یکیه، حدوداى ساعت ٥ و معمولا (یعنى همیشه) فست فود.
یه جورایى هر کسى داره به تنهایى براى خودش زندگى مى کنه!
  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰

ذهن منعطف، خوب یا بد؟

این جورى بحثم رو شروع میکنم، اول معرفى ذهن، بعد میبینیم صلبیت و انعطاف چیه و در آخر انواع مختلفش رو ذکر میکنم. نتیجه گیرى هم به عهده خودتون ؛)

معرفى ذهن (مرجع مسئله)
به نظرم ذهن یه در نه، بلکه چند راهروى ورودى داره، که اونجا روى داده ها قبل از ورود تحلیل انجام میشه!
اگر تایید بشن!:
اطلاعاتى که پس از تایید این بخش وارد ذهن میشن، میتونن لایه به لایه برسن به هسته ى اصلى (همون چیزى که بهش میگیم باور. (ما این چیزا رو باور داریم، اینا برامون یه اصل هستن.)) این ممکنه یه اصل ریاضى باشه، یه بحث اقتصادى یا یه مطلب مذهبى.
اگر رد (ریجکت) بشن!:
اطلاعات به همراه دلایل ردشون یه گوشه بایگانى میشن!
اگر تحلیل نشن!:
دیتاها یا نمیتونن ذخیره بشن یا بدون آدرس سیو میشن. چون اطلاعات تحلیل نشدن معلوم نیست باید تو کدوم بخش قرار بگیرن که بعدا بشه بازیابیشون کرد! (مثل یه مکالمه به زبان ناآشنا)
---
جسم صلب، چیزیه که تغییر نمیکنه، ثابت باقى میمونه! نمیتونه در راستاى بهبود خودش اقدام کنه.
انعطاف بیش از حد هم میشه، بى بنیادى و سست عنصرى.

اینور بوم:
سه تیپ صلبیت داریم،
١. اون هایى که به خاطر بزرگ شدن هسته ى سنگى ذهنشون، ورودى ها و بخش تحلیل رو تخریب کردن!
٢. اون هایى که موتور تحلیلشون، یا سوخت و کاتالیزور (دیتا) نداره یا این که این قدر ازش کار نکشیدن که ضعیف شده!
٣. اون هایى در هاى اصلى رو بستن میشه گفت همون آدم هاى لج باز!

اونور بوم:
آدم هایى که ورودى هاى ذهنشون رو یه سره میکنن، بى تحلیل میپذیرن، اینا همونایى هستن من بهشون میگم دوستان خیلى اوپن مایند. اینا اطلاعات بسیارى که با دنیاشون مرتبطه رو باور دارن (البته باورشون خیلى سفت و محکم هم نیست) اما به دردشون نمیخوره! (حتى ممکنه بین این داده ها تناقض هم وجود داشته باشه، چون بى فیلتر وارد شدن). آدم اطلاعات میخواد که باهاش چیزاى جدید رو تحلیل کنه ولى اینا کلا خط تحلیل رو یه سره کردن. خیلى هم راحت، خیلى هم شیک!

و اما حالت ایده آل:
- هسته ى اصلى ذهن قوى باشه طورى که با هر طوفان و زلزله اى نلرزه !!
- و همچنین درهاى ورودى به روى عالم مرتبط باز باشن
- و موتور تحلیل، سوختِ (دیتا) کافى و پاک و قدرت (تفکر) بالا داشته باشه

---
در پناه حق 

|||||||||
  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰

منو از 2048 میترسونی؟

سلام

دو روز گذشته همدان بودم و امروز بار دگر برگشتم به مقر اصلى ام یعنى اتاقم!

این بار به جاى انتخاب کتاب براى حین مسیر، یک بازى روى دستگاهم نصب کردم و این هم حاصل کار:

این بازى دو هفته اى هست که زندگى اعضاى خانواده را درگیر کره و ملت تلاشها کرده اند که به عدد مبارک ٢٠٤٨ برسند، لکن این جانب در اولین تلاش هاى خودم رکورد ایشان را ضرب در چهار زدم! تا شاید نشانه اى باشد براى شما!!!

و آنچه که در این بازی مشهود بود:

١. طمع، سد موفقیت است

٢. آرزوهاى بزرگ و کور (در مسیر هدف اصلى نیست) آدم را زمین مى زنند. همیشه همه ى اهدف باید در خدمت هدف غایى باشند.

٣. بین دو گزینه همیشه انتخاب سومى هم است. یعنى اگر خلاقیت باشد، در هر بن بستى باز جاى امید هست.

٤. باید به افرادى نزدیک شد که باعث بزرگ تر شدن (رشد) آدمى مى شوند

٥. هجوم بدون ساپورت لاین یک جور حودکشى ست.

---

پ.ن: استراتژى و متدهاى برد ٢٠٤٨ رو به یکى از دوستان (عطا) یاد میدادم، آخرش برگشته میگه حالا اشکال نداره، تورو به عنوان مشاورِ معاونِ دستیارِ دومم می پذیرم!

---

موفق باشید و سرفراز


|||||||||
  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰

روز از نو

خب من دیشب از سفر بازگشتم ولی هنوز به خونه نرسیدم! و علت این که این مدت آپ نکردم این بود که شارژ اینترنت تموم شده و من رمزش رو نمیدونم و دلم هم نمیومد گیگی ۱۲ تومن پول بدم (وقتی که تو خونه اینترنت ارزون تر پیدا میشه) !

تا به اینجا به مهمونی و مسافرت گذشت و درواقع سال ۹۳ واسه من از پس فردا که به خونه و اتاقم برمیگردم شروع میشه! دوباره زبان خوندن و کلاس کتیا رفتن و ...

  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰

لب کارون

در آغاز تشکر میکنم از وایمکس مبین نت!

این مطلب رو از کنار پل کارون پست میکنم! هوا خوب است و دلمان شاد!

امروز صبح داشتم با خودم فک میکردم واقعا من آدمِ مسافرت هاى کیلویى، چادر کنار پارک، توالت عمومى و إسکان تو مدرسه نیستم! یعنى تحمل این چیزا واسم سخته، لکن چه میشه کرد، این چیزا هم هست تو زندگى. اصن چیز چندانى هم نیست!

بخش خوب ماجرا این که کلى مناظر توپ دیدم، هواى عالى، یک عالمه سوژه عکاسى و ...

هى من تو راه به خواهر محترم میگفتم ، کوه رو ببین، دشت رو ببین، یاد بگیر! اونم میگفت نمی دونم یاد گرفتنش چه جوریه ولى باشه، یاد گرفتم! و موقع رانندگى میگفتم عقبیا! آهاى عقبیا خوش میگذره؟ بعد میدیدم همه خوابن؛)

فعلن

  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰

در سفر

سلام

این مطلب رو بعد از حدود هفت ساعت رانندگى سخت و در حالى که از خستگى له شده ام مینویسم. اگه همه چى خوب پیش بره فردا بعد از ظهر میرسم اهواز ؛)

شدیدا خوابم میاد، بقیه اش باشه واسه بعد! :) 

  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰

طی این یک سال گذشته یه سری خلقیات در من ایجاد شده که راضی ام ازشون:

- وبلاگ با قالب تیره یا مضمون شکوه و ناله نمی خونم! آهنگ دپرس که آخ چرا تو رفتی و پس من چی و اینا گوش نمیدم! با آدم های افسرده نمیپرم و ...

- واسه کسی یا چیزی که ازش نفعی بهم نمیرسه وقت نمیذارم. (در همین رابطه اکانت پلاس و تویترم رو فرستادم هوا و تعداد دوستانم توی فی *سب *وک رو از پونصد و خورده ای رسوندم به هفتاد تا که باید کم تر هم بشه)

- ده دقیقه قبل از این که بشینم پای لپ تاپ، با خودم حساب کتاب میکنم چه کارایی دارم و قراره چه قدر براش وقت بذارم

- شرح حال، علایق و هدف هام رو خیلی واسه کسی شرح نمیدم.

- به هیچ وجه وارد بحث های اعتقادی، اقتصادی، سیاسی و کارشناسانه نمیشم. با افرادی که ذهن صلب دارن کلا بحث نمیکنم.

- از رفتارهای خوب و بدِ اطرافم درس میگیرم و نکات مثبتی رو که عایدم میشه توی دفترچه ای که همیشه همراهمه مینویسم.

- خیلی از سختی هایی که پیش میاد رو جز لاینفک زندگی میدونم، فک میکنم وجودشون لازم بوده. با لبخند مهارشون میکنم.

- کارهایی که درگیرشونم رو با علاقه ی وافر انجام میدم.

---

بخشی از این حجم بهبود و سرخوشی رو از نویسنده وبلاگ بغلی دارم :)


  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰

سال نو یعنی تو :)

سلام

اول. سال جدید رو به همه و خودم تبریک میگم :) روزهای پر ثمر و مثبتی برای همتون آرزو میکنم.

دوم. ۹۲ هم گذشت. با همه روزای خوبش گرچه خیلی کم بود، با همه تلخی هاش. هر چی که بود تموم شد.
۹۲ واسه من پر حادثه بود. این حادثه باعث شد قدم توی یه راه طولانی بذارم و متقاعد بشم که مسیر زندیگیمو عوض کنم. و همچنین یاد گرفتم نگرش، نوع برخورد، سبک زندگی و سطح توقعاتم رو اصلاح کنم.

سوم. ۹۳ قطعا سال خوبی خواهد بود. همیشه سال های فرد بهتر از زوج ها بودن و امیدوارم مثل این دو ماه گذشته شاد و مفید سپری بشه.

چهارم. سال نو یعنی تو، وقتی از در تو میای. نذر کردم امشب، سفره چیدم که بیای. (از حسین صفا)

  • پویا خلاق