زندگی موازی

موازی با آن چه که هستم، هم جهت با خودم

زندگی موازی

موازی با آن چه که هستم، هم جهت با خودم

این منم، پویا، خلاق و قدری جلوتر از خودم.

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ضرب المثل

یه ضرب المثل داریم که میگه:

Morgen, morgen, nur nicht heute, sagen alle faulen Leute.

 


 معنى تحت الّفظیش میشه این:

Tomorrow, tomorrow, just not today, lazy people say.


فردا، فردا، فقط نه امروز، تنبل ها اینو میگن.

 


و معنىِ منطبق بر منظورش اینه:

Don't leave for tomorrow what you can do today.

کار امروز رو به فردا نیانداز

 


  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰
پارسال، ماه رمضون، تو یکى از شهرهاى کویرى ایران، تو یه بنگاه معاملات آهن کار مى کردم. خیلى خوش گذشت و اون کار تجربه خوبى بود که همیشه یادم مى مونه.



همه ى این ها رو در حالى انجام مى دادم که روزه بودم. سختى داشت ولى تاب آوردنش سخت نبود.

حالا اگه مشکلى هست یا اعتقاد یا توفیق نیست، میشه تو مترو تحمل کرد و به احترام چند نفرى که روزه هستن، به احترام قانون، یک و نیم لیتر آب معدنى نخورد.
شاید محروم باشیم از روزه گرفتن، از احترام گذاشتن محروم نباشیم : )

داخل پرانتز: حرِّ شهید، با این که مخالف بود اما از احترام غافل نبود. آزاد بود از تعصب و نفرت، آزاده بود. به واسطه ى ادبش، عاقبتش خیر شد.

---

بعدا نوشت: یه کامنت روی این پست گرفتم، خواستم شما هم بخونیدش:

؛؛سالهای دبستان من برمیگردد به سالهای بعد از جنگ. آن سالها هنوز وضعیت مملکت انقدر به سامان نبود و همه چیز در دسترس نبود. نوبرانه هنوز نوبرانه بود و میوه ها توی فصل خودشان تعریف داشتند و در هر فصل دیگری به راحتی پیدا نمیشد. آن سالها یک سری میوه ها لوکس و فانتزی به حساب میآمد. مثل موز! انقدر که خیلی از هم نسل های من حتماً در خاطرشان میآید که برای مهمانی های خاص موز در کنار باقی میوه ها بود و وقت هایی که مهمانی میرفتیم، بعضا بهمان تذکر میدادند که بهتر است موز برنداریم.
اما حالا چه شد که یاد آن سالها و این شرایطش افتادم؟ راستش دیدن یک چیزهایی، آن سالهای کودکی و مدرسه رفتن را در کنار حساسیت ها و مراعات های مادر برایم یادآور شد. آن دقت مامان که مبادا میوه ی نوبر یا موز را ببریم مدرسه و همشاگردی ای ببیند و احیاناً دلش بخواهد اما رویش نشود بگوید و توی دلش بماند. که گناه دارد و درست نیست و دل شکستن است و این حرف ها....
.
بعضا که همکارها رو میدیدم که غذاهای بودار میاوردن، یاد بچگی میافتادم. و فکر میکردم اقل احترام ها، میتونه شخصیت خود آدم رو ارزشمند کنه، حتی اگه اعتقادی نداشته باشه! میتونه باعث رستگاری بشه....
.
اینا رو میخواستم با بالا و پایین، پست کنم که دیگه بی خیالش شدم. ولی گفتم اینجا بیارم اقلا؛؛

کامنت ازنجوای من

  • پویا خلاق