زندگی موازی

موازی با آن چه که هستم، هم جهت با خودم

زندگی موازی

موازی با آن چه که هستم، هم جهت با خودم

این منم، پویا، خلاق و قدری جلوتر از خودم.

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درس هایی برای خودم» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

مرا ببین ...!

یه وقتا،یه جاهایى میون رابطه ها یهو ساکت میشیم!
یکمى عقب وامیستیم و نگاه میکنیم!
دلمون میخواد بدونیم چند چندیم!
کجاى رابطه هستیم ! چقدر دیده میشیم!
این نقطه ها،همینا که خیلى وقتا به چشم نمیان
گاهى یه رابطه رو محکم میکنه و گاهى دل سرد...
اگر روابطتون -دوستى،عشق یا هرچیز دیگه اى- براتون مهمه ، به این نقاط دقت کنید
آدمهایى که سکوت مى کنن،نیاز دارن شنیده بشن،دیده بشن...
اونها رو به مرور زمان نسپرید!
مرور زمان،اونها رو سرد و دلمرده مى کنه...!

---

منبع:آتشکدهای در گودر


|||||||||
  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰

کافه کتاب

همیشه صبر کردن، بخشیدن، ماندن و تحمل کردن به این معنا نیست که همه چیز درست می شود. لازمه گاهی وقتها دست از این تظاهر کردن برداری، باید دست بکشی از بخشیدن کسی که هیچ وقت بخشیدنت را نفهمید، ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ.
وقتی می مانی و می بخشی فکر می کنند رفتن را بلد نیستی. ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ. ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ. ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ
آنا گاوالدا | گریز دلپذیر | الهام دارچینیان | نشر قطره | کافه کتاب

منبع: یوزر 14132 در گودر (بختک)


||||||
  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰

فهمیده ام 1

- کسانی که به دنبال اهداف و علایق بی ارزش هستند، لیاقتشان همان است که به دنبال همین چیزها باشند!

- ارزش هر کس به آنست که در پی آن است یا یه چیزی تو همین مایه ها.

  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰

ذهن منعطف، خوب یا بد؟

این جورى بحثم رو شروع میکنم، اول معرفى ذهن، بعد میبینیم صلبیت و انعطاف چیه و در آخر انواع مختلفش رو ذکر میکنم. نتیجه گیرى هم به عهده خودتون ؛)

معرفى ذهن (مرجع مسئله)
به نظرم ذهن یه در نه، بلکه چند راهروى ورودى داره، که اونجا روى داده ها قبل از ورود تحلیل انجام میشه!
اگر تایید بشن!:
اطلاعاتى که پس از تایید این بخش وارد ذهن میشن، میتونن لایه به لایه برسن به هسته ى اصلى (همون چیزى که بهش میگیم باور. (ما این چیزا رو باور داریم، اینا برامون یه اصل هستن.)) این ممکنه یه اصل ریاضى باشه، یه بحث اقتصادى یا یه مطلب مذهبى.
اگر رد (ریجکت) بشن!:
اطلاعات به همراه دلایل ردشون یه گوشه بایگانى میشن!
اگر تحلیل نشن!:
دیتاها یا نمیتونن ذخیره بشن یا بدون آدرس سیو میشن. چون اطلاعات تحلیل نشدن معلوم نیست باید تو کدوم بخش قرار بگیرن که بعدا بشه بازیابیشون کرد! (مثل یه مکالمه به زبان ناآشنا)
---
جسم صلب، چیزیه که تغییر نمیکنه، ثابت باقى میمونه! نمیتونه در راستاى بهبود خودش اقدام کنه.
انعطاف بیش از حد هم میشه، بى بنیادى و سست عنصرى.

اینور بوم:
سه تیپ صلبیت داریم،
١. اون هایى که به خاطر بزرگ شدن هسته ى سنگى ذهنشون، ورودى ها و بخش تحلیل رو تخریب کردن!
٢. اون هایى که موتور تحلیلشون، یا سوخت و کاتالیزور (دیتا) نداره یا این که این قدر ازش کار نکشیدن که ضعیف شده!
٣. اون هایى در هاى اصلى رو بستن میشه گفت همون آدم هاى لج باز!

اونور بوم:
آدم هایى که ورودى هاى ذهنشون رو یه سره میکنن، بى تحلیل میپذیرن، اینا همونایى هستن من بهشون میگم دوستان خیلى اوپن مایند. اینا اطلاعات بسیارى که با دنیاشون مرتبطه رو باور دارن (البته باورشون خیلى سفت و محکم هم نیست) اما به دردشون نمیخوره! (حتى ممکنه بین این داده ها تناقض هم وجود داشته باشه، چون بى فیلتر وارد شدن). آدم اطلاعات میخواد که باهاش چیزاى جدید رو تحلیل کنه ولى اینا کلا خط تحلیل رو یه سره کردن. خیلى هم راحت، خیلى هم شیک!

و اما حالت ایده آل:
- هسته ى اصلى ذهن قوى باشه طورى که با هر طوفان و زلزله اى نلرزه !!
- و همچنین درهاى ورودى به روى عالم مرتبط باز باشن
- و موتور تحلیل، سوختِ (دیتا) کافى و پاک و قدرت (تفکر) بالا داشته باشه

---
در پناه حق 

|||||||||
  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰

منو از 2048 میترسونی؟

سلام

دو روز گذشته همدان بودم و امروز بار دگر برگشتم به مقر اصلى ام یعنى اتاقم!

این بار به جاى انتخاب کتاب براى حین مسیر، یک بازى روى دستگاهم نصب کردم و این هم حاصل کار:

این بازى دو هفته اى هست که زندگى اعضاى خانواده را درگیر کره و ملت تلاشها کرده اند که به عدد مبارک ٢٠٤٨ برسند، لکن این جانب در اولین تلاش هاى خودم رکورد ایشان را ضرب در چهار زدم! تا شاید نشانه اى باشد براى شما!!!

و آنچه که در این بازی مشهود بود:

١. طمع، سد موفقیت است

٢. آرزوهاى بزرگ و کور (در مسیر هدف اصلى نیست) آدم را زمین مى زنند. همیشه همه ى اهدف باید در خدمت هدف غایى باشند.

٣. بین دو گزینه همیشه انتخاب سومى هم است. یعنى اگر خلاقیت باشد، در هر بن بستى باز جاى امید هست.

٤. باید به افرادى نزدیک شد که باعث بزرگ تر شدن (رشد) آدمى مى شوند

٥. هجوم بدون ساپورت لاین یک جور حودکشى ست.

---

پ.ن: استراتژى و متدهاى برد ٢٠٤٨ رو به یکى از دوستان (عطا) یاد میدادم، آخرش برگشته میگه حالا اشکال نداره، تورو به عنوان مشاورِ معاونِ دستیارِ دومم می پذیرم!

---

موفق باشید و سرفراز


|||||||||
  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰

طی این یک سال گذشته یه سری خلقیات در من ایجاد شده که راضی ام ازشون:

- وبلاگ با قالب تیره یا مضمون شکوه و ناله نمی خونم! آهنگ دپرس که آخ چرا تو رفتی و پس من چی و اینا گوش نمیدم! با آدم های افسرده نمیپرم و ...

- واسه کسی یا چیزی که ازش نفعی بهم نمیرسه وقت نمیذارم. (در همین رابطه اکانت پلاس و تویترم رو فرستادم هوا و تعداد دوستانم توی فی *سب *وک رو از پونصد و خورده ای رسوندم به هفتاد تا که باید کم تر هم بشه)

- ده دقیقه قبل از این که بشینم پای لپ تاپ، با خودم حساب کتاب میکنم چه کارایی دارم و قراره چه قدر براش وقت بذارم

- شرح حال، علایق و هدف هام رو خیلی واسه کسی شرح نمیدم.

- به هیچ وجه وارد بحث های اعتقادی، اقتصادی، سیاسی و کارشناسانه نمیشم. با افرادی که ذهن صلب دارن کلا بحث نمیکنم.

- از رفتارهای خوب و بدِ اطرافم درس میگیرم و نکات مثبتی رو که عایدم میشه توی دفترچه ای که همیشه همراهمه مینویسم.

- خیلی از سختی هایی که پیش میاد رو جز لاینفک زندگی میدونم، فک میکنم وجودشون لازم بوده. با لبخند مهارشون میکنم.

- کارهایی که درگیرشونم رو با علاقه ی وافر انجام میدم.

---

بخشی از این حجم بهبود و سرخوشی رو از نویسنده وبلاگ بغلی دارم :)


  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰
سوم مارس 2014 فرصتی دست داد تا کتاب پیامبر و دیوانه اثر جبران خلیل جبران را به پایان ببرم. بخش هایی از این کتاب را که حین مطالعه مارک کرده ام در ادامه می آورم. لطفا در هر بند اندکی تأمل کنید.

- - -

- همیشه چنین بوده است که مهر به ژرفای خود پی نمی برد تا آنگاه که ساعت فراغ فرا می رسد.

- هستند کسانی که از بسیاری که دارند اندکی می دهند، آن هم برای نام و این خواهشِ پنهان، بخششٍ آن ها را آلوده می‏‏ کند.

- به شما گفته اند زندگی تاریکی ست و شما از فرط خستگی آنچه را خستگان می گویند تکرار می کنید.

و من به شما می گویم که زندگی به راستی تاریکی ست مگر آنکه شوقی باشد.

و شوق همیشه کــــــور است مگر آن که دانشی باشد

و دانش همیشه بیهوده است مگر آن که کـــــاری باشد

و کــــار همیشه تــهــی است مگر آن که مـهـــری باشد (از روی خیر)

- بار ها از شما شنیده ام که از کسی که دست به خطایی می زند چنان سخن می گویید که گویی یکی از شما نیست، ناشناسی ست در میان شما که ناخوانده به جهانٍ شما پا نهاده است.

ولی من میگویم حتی پاکان و راستکاران هم از والاترین مرتبه ای که در وجود شماست برتر نمی روند،

پس نابکاران و ناتوانان هم نمی توانند از پایین ترین مرتبه ای که در وجود شماست، فروتر بیفتند.

- شما می توانید دُهُل را در پلاس بپیچید و سیم های ساز را باز کنید، اما کیست که بتواند چکاوک را از خواندن باز دارد؟

- هیچ کس نمی تواند چیزی را بر شما آشکار کند مگر آن که در سحرگاهٍ(باطن) دانشٍ شما نیم خفته بوده باشد.

- هنگامی که از دوست خود دور می شوی غمگین مشو، زیرا آن چیزی که تو در او از هر چیزی دوست تر می داری بسا که در غیبت او روشن تر باشد، چنان که کوهنوردان از میان دشت کوه را روشن تر می بینند

- آن چه گونه دوستی ست که برای سوزاندن وقت به سراغش می روی؟
به سراغ دوست مرو مگر برای خوش کردن وقت

- و بسیاریٍ سخن، اندیشه را نیمه جان می کند.

زیرا که اندیشه پرنده ای ست آسمانی، که در قفس سخن شاید به راستی بال هایش را باز کند، ولی به پرواز در نمی آید.

- لذت، ترانه ی آزادی ست اما آزادی نیست. شکفتنٍ خواهش های شماست، اما ثمره ی آن ها نیست.

- گاه ترکٍ لذت، خودٍ لذت است! اما بسیار پیش می آید که لذتی را از خود دریغ می دارید و هوسٍ آن را در گوشه ای از وجود خود می اندوزید.

- کیست که بتواند ایمانش را از اعمالش جدا کند یا اعتقادش را از اشتغالش؟
کیست که بتواند ساعت هایش را پیش خود بگستراند و بگوید: این از برای خدا، این از برای خودم، این از برای روحم و این از برای تنم؟

--

خوش باشید و سرفراز :)


  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰

یک عیدِ مبارک

خب چیکار کنیم عیدمون مبارک بشه؟

۱. زیاد نخوریم، زیاد حرف نزنیم، زیاد نخوابیم.

۲. یاد بگیریم و یاد بدیم:
بشینیم عروسک و گل سازی یاد بگیریم، یا آشپزی. بشینیم کتاب بخونیم و ... اینا رو به بقیه هم یاد بدیم :)
خوبه که بچه های کوچیک به جای وقت تلف کردن مشغول یه سرگرمی مفید باشن.

۳. قاطی نکنیم! اوقات تفریح و بازی رو با اوقات درس و مطالعه قاطی نکنیم. وقت شلوغی و مهمونی، درس چی میگه این وسط؟

۴. شادابی سال نو رو سیو کنیم(تمدید عید)! حالا چه جوری؟ دو تا راه داره.
یک. با چیزای خاص، خاطره بسازیم. یک کتاب، یک آهنگ یا حفظ یه سوره از قرآن. بعد ها هر وقت یادش میافتید، طعم خوشمزه ی نوروز میاد زیر زبونتون :)
دو. کارهایی انجام بشه که اثرش مدام باشه. مثل درست کردن باغچه، نوشتن داستان.

فعلا همینا :)

  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰

دل نسوزونیم

هر چی میخواید بزنید بشکنید اما دل نه!

میگه نمیدونم چرا حال و روزم اینه، سریع جوابشو میدن: برو ببین چیکار کردی که داری جوابشو پس میدی
میبینن طرف خورده به بحران مالی و خرجش زیاده، میگن :‌معلوم نیست از کجا این همه درآورده و حالا مجبوره اینجوری تو خرج بیافته!

آره شاید اینا راست باشه، اینا رو انکار نمیکنیم اما چرا زخم زبون؟!

  • پویا خلاق