زندگی موازی

موازی با آن چه که هستم، هم جهت با خودم

زندگی موازی

موازی با آن چه که هستم، هم جهت با خودم

این منم، پویا، خلاق و قدری جلوتر از خودم.

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

۲ مطلب با موضوع «مذهبی :: آزادگی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
پارسال، ماه رمضون، تو یکى از شهرهاى کویرى ایران، تو یه بنگاه معاملات آهن کار مى کردم. خیلى خوش گذشت و اون کار تجربه خوبى بود که همیشه یادم مى مونه.



همه ى این ها رو در حالى انجام مى دادم که روزه بودم. سختى داشت ولى تاب آوردنش سخت نبود.

حالا اگه مشکلى هست یا اعتقاد یا توفیق نیست، میشه تو مترو تحمل کرد و به احترام چند نفرى که روزه هستن، به احترام قانون، یک و نیم لیتر آب معدنى نخورد.
شاید محروم باشیم از روزه گرفتن، از احترام گذاشتن محروم نباشیم : )

داخل پرانتز: حرِّ شهید، با این که مخالف بود اما از احترام غافل نبود. آزاد بود از تعصب و نفرت، آزاده بود. به واسطه ى ادبش، عاقبتش خیر شد.

---

بعدا نوشت: یه کامنت روی این پست گرفتم، خواستم شما هم بخونیدش:

؛؛سالهای دبستان من برمیگردد به سالهای بعد از جنگ. آن سالها هنوز وضعیت مملکت انقدر به سامان نبود و همه چیز در دسترس نبود. نوبرانه هنوز نوبرانه بود و میوه ها توی فصل خودشان تعریف داشتند و در هر فصل دیگری به راحتی پیدا نمیشد. آن سالها یک سری میوه ها لوکس و فانتزی به حساب میآمد. مثل موز! انقدر که خیلی از هم نسل های من حتماً در خاطرشان میآید که برای مهمانی های خاص موز در کنار باقی میوه ها بود و وقت هایی که مهمانی میرفتیم، بعضا بهمان تذکر میدادند که بهتر است موز برنداریم.
اما حالا چه شد که یاد آن سالها و این شرایطش افتادم؟ راستش دیدن یک چیزهایی، آن سالهای کودکی و مدرسه رفتن را در کنار حساسیت ها و مراعات های مادر برایم یادآور شد. آن دقت مامان که مبادا میوه ی نوبر یا موز را ببریم مدرسه و همشاگردی ای ببیند و احیاناً دلش بخواهد اما رویش نشود بگوید و توی دلش بماند. که گناه دارد و درست نیست و دل شکستن است و این حرف ها....
.
بعضا که همکارها رو میدیدم که غذاهای بودار میاوردن، یاد بچگی میافتادم. و فکر میکردم اقل احترام ها، میتونه شخصیت خود آدم رو ارزشمند کنه، حتی اگه اعتقادی نداشته باشه! میتونه باعث رستگاری بشه....
.
اینا رو میخواستم با بالا و پایین، پست کنم که دیگه بی خیالش شدم. ولی گفتم اینجا بیارم اقلا؛؛

کامنت ازنجوای من

  • پویا خلاق
  • ۰
  • ۰

ذهن منعطف، خوب یا بد؟

این جورى بحثم رو شروع میکنم، اول معرفى ذهن، بعد میبینیم صلبیت و انعطاف چیه و در آخر انواع مختلفش رو ذکر میکنم. نتیجه گیرى هم به عهده خودتون ؛)

معرفى ذهن (مرجع مسئله)
به نظرم ذهن یه در نه، بلکه چند راهروى ورودى داره، که اونجا روى داده ها قبل از ورود تحلیل انجام میشه!
اگر تایید بشن!:
اطلاعاتى که پس از تایید این بخش وارد ذهن میشن، میتونن لایه به لایه برسن به هسته ى اصلى (همون چیزى که بهش میگیم باور. (ما این چیزا رو باور داریم، اینا برامون یه اصل هستن.)) این ممکنه یه اصل ریاضى باشه، یه بحث اقتصادى یا یه مطلب مذهبى.
اگر رد (ریجکت) بشن!:
اطلاعات به همراه دلایل ردشون یه گوشه بایگانى میشن!
اگر تحلیل نشن!:
دیتاها یا نمیتونن ذخیره بشن یا بدون آدرس سیو میشن. چون اطلاعات تحلیل نشدن معلوم نیست باید تو کدوم بخش قرار بگیرن که بعدا بشه بازیابیشون کرد! (مثل یه مکالمه به زبان ناآشنا)
---
جسم صلب، چیزیه که تغییر نمیکنه، ثابت باقى میمونه! نمیتونه در راستاى بهبود خودش اقدام کنه.
انعطاف بیش از حد هم میشه، بى بنیادى و سست عنصرى.

اینور بوم:
سه تیپ صلبیت داریم،
١. اون هایى که به خاطر بزرگ شدن هسته ى سنگى ذهنشون، ورودى ها و بخش تحلیل رو تخریب کردن!
٢. اون هایى که موتور تحلیلشون، یا سوخت و کاتالیزور (دیتا) نداره یا این که این قدر ازش کار نکشیدن که ضعیف شده!
٣. اون هایى در هاى اصلى رو بستن میشه گفت همون آدم هاى لج باز!

اونور بوم:
آدم هایى که ورودى هاى ذهنشون رو یه سره میکنن، بى تحلیل میپذیرن، اینا همونایى هستن من بهشون میگم دوستان خیلى اوپن مایند. اینا اطلاعات بسیارى که با دنیاشون مرتبطه رو باور دارن (البته باورشون خیلى سفت و محکم هم نیست) اما به دردشون نمیخوره! (حتى ممکنه بین این داده ها تناقض هم وجود داشته باشه، چون بى فیلتر وارد شدن). آدم اطلاعات میخواد که باهاش چیزاى جدید رو تحلیل کنه ولى اینا کلا خط تحلیل رو یه سره کردن. خیلى هم راحت، خیلى هم شیک!

و اما حالت ایده آل:
- هسته ى اصلى ذهن قوى باشه طورى که با هر طوفان و زلزله اى نلرزه !!
- و همچنین درهاى ورودى به روى عالم مرتبط باز باشن
- و موتور تحلیل، سوختِ (دیتا) کافى و پاک و قدرت (تفکر) بالا داشته باشه

---
در پناه حق 

|||||||||
  • پویا خلاق