در آغاز تشکر میکنم از وایمکس مبین نت!
این مطلب رو از کنار پل کارون پست میکنم! هوا خوب است و دلمان شاد!
امروز صبح داشتم با خودم فک میکردم واقعا من آدمِ مسافرت هاى کیلویى، چادر کنار پارک، توالت عمومى و إسکان تو مدرسه نیستم! یعنى تحمل این چیزا واسم سخته، لکن چه میشه کرد، این چیزا هم هست تو زندگى. اصن چیز چندانى هم نیست!
بخش خوب ماجرا این که کلى مناظر توپ دیدم، هواى عالى، یک عالمه سوژه عکاسى و ...
هى من تو راه به خواهر محترم میگفتم ، کوه رو ببین، دشت رو ببین، یاد بگیر! اونم میگفت نمی دونم یاد گرفتنش چه جوریه ولى باشه، یاد گرفتم! و موقع رانندگى میگفتم عقبیا! آهاى عقبیا خوش میگذره؟ بعد میدیدم همه خوابن؛)
فعلن
- ۹۳/۰۱/۰۸