زندگی موازی

موازی با آن چه که هستم، هم جهت با خودم

زندگی موازی

موازی با آن چه که هستم، هم جهت با خودم

این منم، پویا، خلاق و قدری جلوتر از خودم.

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

۱. داخل دفتر رئیس بود. جلسه مان که تمام شد، هنگام خروج نگاهم به کتابی در قفسه رئیس خورد. معلوم بود که هرگز آن را نخوانده و نخواهد خواند. کتابی بود با مضمون دینی درباره حقوق شهروندی. می خواستم آن را برای مدت یک هفته ای از ایشان قرض بگیرم که گفتند به مطالعه علاقه ی وافری دارند. پرسیدم بهترین مصحفی که خواندید چه بوده؟ دستی به سمت قفسه برد و کتابی را بیرون آورد. "۲۰۰۰ اسم ایرانی به همراه معنی، ویرایش جدید" !
۲. در دفترم مشغول خواندن بخش های پایانی کتاب دوازده سال بردگی، اثر سالمون نورثاب بودم که یکی از پرحرف ترین پرسنل همه چیز دان، کسی که فقط بلد است ناله کند و انتقاد، وارد دفترم شد و شروع کرد به صحبت از این که مردم اروپا هرکدام روزی چند کتاب می خوانند و ما هیچ وقت رشد نمی کنیم و ... . گفت کاش همه به اندازه او به مطالعه علاقه داشتند و آن وقت دنیا بهشت می شد. می گفت در کودکی کتابی داشته که چندین بار از اول تا آخرش را نگاه کرده، در رابطه با زندگی دایناسورها بوده و از اول تا آخرش عکس های جذاب. گفتم چه با حسرت یاد می کنی ازش. گفت چون تنها کتابی بوده که برای نمره اش دغده نداشته!!

  • ۹۴/۱۲/۱۶
  • پویا خلاق

جامعه

محل کارم

مطالعه

کتاب

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی