زندگی موازی

موازی با آن چه که هستم، هم جهت با خودم

زندگی موازی

موازی با آن چه که هستم، هم جهت با خودم

این منم، پویا، خلاق و قدری جلوتر از خودم.

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

اشارات نظر

در ادامه یه شعر داریم:
 
. until we can send letter to eachother by our looks, no one knows that what is happening between us.
. listen to me, I'm talking to you without any voice, answer me by your special looks, which is our specific vernacular.
. Time was going. At last certain age arrived. Everyone are worried about me and you, since the real lover was never seen until now.
. However no one can know our secretly conversation and this vernecular, but the world is full of our lovely murmuring voice.
. All of those stories, that were about paradise and demanding that, are just a simple conversation or a usual event in our life.
---

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست .
تا اشارات نظر نامه رسان من توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم .
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید .
حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید .
همه جا زمزمه عشق نهان من و توست

این همه قصه فردوس و تمنای بهشت .
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست

هوشنگ ابتهاج

---

این ترجمه، برداشت شخصی من از این شعر و در حد دانشم است. باشد که خوشتان بیاید :)


  • ۹۳/۰۷/۰۴
  • پویا خلاق

ابتهاج

ترجمه

راز

زبان

شعر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی