زندگی موازی

موازی با آن چه که هستم، هم جهت با خودم

زندگی موازی

موازی با آن چه که هستم، هم جهت با خودم

این منم، پویا، خلاق و قدری جلوتر از خودم.

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیامبر و دیوانه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
سوم مارس 2014 فرصتی دست داد تا کتاب پیامبر و دیوانه اثر جبران خلیل جبران را به پایان ببرم. بخش هایی از این کتاب را که حین مطالعه مارک کرده ام در ادامه می آورم. لطفا در هر بند اندکی تأمل کنید.

- - -

- همیشه چنین بوده است که مهر به ژرفای خود پی نمی برد تا آنگاه که ساعت فراغ فرا می رسد.

- هستند کسانی که از بسیاری که دارند اندکی می دهند، آن هم برای نام و این خواهشِ پنهان، بخششٍ آن ها را آلوده می‏‏ کند.

- به شما گفته اند زندگی تاریکی ست و شما از فرط خستگی آنچه را خستگان می گویند تکرار می کنید.

و من به شما می گویم که زندگی به راستی تاریکی ست مگر آنکه شوقی باشد.

و شوق همیشه کــــــور است مگر آن که دانشی باشد

و دانش همیشه بیهوده است مگر آن که کـــــاری باشد

و کــــار همیشه تــهــی است مگر آن که مـهـــری باشد (از روی خیر)

- بار ها از شما شنیده ام که از کسی که دست به خطایی می زند چنان سخن می گویید که گویی یکی از شما نیست، ناشناسی ست در میان شما که ناخوانده به جهانٍ شما پا نهاده است.

ولی من میگویم حتی پاکان و راستکاران هم از والاترین مرتبه ای که در وجود شماست برتر نمی روند،

پس نابکاران و ناتوانان هم نمی توانند از پایین ترین مرتبه ای که در وجود شماست، فروتر بیفتند.

- شما می توانید دُهُل را در پلاس بپیچید و سیم های ساز را باز کنید، اما کیست که بتواند چکاوک را از خواندن باز دارد؟

- هیچ کس نمی تواند چیزی را بر شما آشکار کند مگر آن که در سحرگاهٍ(باطن) دانشٍ شما نیم خفته بوده باشد.

- هنگامی که از دوست خود دور می شوی غمگین مشو، زیرا آن چیزی که تو در او از هر چیزی دوست تر می داری بسا که در غیبت او روشن تر باشد، چنان که کوهنوردان از میان دشت کوه را روشن تر می بینند

- آن چه گونه دوستی ست که برای سوزاندن وقت به سراغش می روی؟
به سراغ دوست مرو مگر برای خوش کردن وقت

- و بسیاریٍ سخن، اندیشه را نیمه جان می کند.

زیرا که اندیشه پرنده ای ست آسمانی، که در قفس سخن شاید به راستی بال هایش را باز کند، ولی به پرواز در نمی آید.

- لذت، ترانه ی آزادی ست اما آزادی نیست. شکفتنٍ خواهش های شماست، اما ثمره ی آن ها نیست.

- گاه ترکٍ لذت، خودٍ لذت است! اما بسیار پیش می آید که لذتی را از خود دریغ می دارید و هوسٍ آن را در گوشه ای از وجود خود می اندوزید.

- کیست که بتواند ایمانش را از اعمالش جدا کند یا اعتقادش را از اشتغالش؟
کیست که بتواند ساعت هایش را پیش خود بگستراند و بگوید: این از برای خدا، این از برای خودم، این از برای روحم و این از برای تنم؟

--

خوش باشید و سرفراز :)


  • پویا خلاق